کد مطلب:29726 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

زنی که جوانی را به زنا کردن با خویش متّهم کرده بود












5744. امام صادق علیه السلام:زنی را پیش عمر بن خطّاب آوردند كه با مردی از انصار، گلاویز شده بود و آن مرد را دوست می داشت و چاره ای برای دستیابی به وی نداشت. پس، تخم مرغی را برداشت. زردی آن را درآورد و سفیدی اش را روی لباسش در بین دو رانش ریخت. سپس پیش عمر آمد و گفت:ای امیر مؤمنان! این مرد، مرا در فلان جا گرفت و آبرویم را برد.

عمر، تصمیم گرفت جوان انصاری را مجازات كند. جوان انصاری سوگند می خورْد [ كه چنین كاری نكرده است] و امیر مؤمنان علیه السلام نشسته بود. جوان [ به عمر ]می گفت:ای امیر مؤمنان! در كار من دقّت كن.

وقتی جوان اصرار كرد، عمر به امیر مؤمنان علیه السلام گفت:ای ابو الحسن! نظرت چیست؟

علی علیه السلام به سفیدی روی لباس زن در قسمت رانش، نگاه كرد و درباره وی، احتمال حیله ورزی داد و گفت:«برایم آب داغی بیاورید كه كاملاً در حال جوشیدن باشد».

آب را آوردند. وقتی آب، حاضر شد، [ علی علیه السلام] فرمان داد و آن را به جای سفیدی ریختند. سفیدی، پخته شد. امیر مؤمنان علیه السلام آن را گرفت و به دهان، نزدیك كرد و وقتی طعمش را فهمید، آن را بیرون افكند. آن گاه رو به زن كرد [ و وی را دروغگو شمرد]. زن، اقرار نمود و [ بدین ترتیب، ]خداوند، مجازات عمر را از جوان انصاری دور ساخت.[1].









    1. الكافی:4/422/7، خصائص الأئمّة:82، تهذیب الأحكام:848/304/6.